۱۳۸۷ اسفند ۳, شنبه

بلاخره به من گفتند قرار است از ان به بعد ۱ روز در هفته در كلاس خود سوئدى ها باشم. روز اول سخت بود . روز دوم بهتر بود در ان روز يك دختر مهربان به من نزديك شد و اسمم را پرسيد. ان روز اولين دوستم را پيدا كردم و از طريق اون با بقيه هم دوست شدم.بعد ها فهميدم اون خودش هم سوئدى نيست و دانماركى است. الان هم حدوداً با تمام بچه ها دوست شده ام .

۴ نظر:

ناشناس گفت...

سلام بهاره
دو تا سوال دارم
شنیدم زبان سوئدی خیلی سخته تو چطوری یاد گرفتی؟
تو کلاستون چند نفرید و یعنی چی که حدودا با تمام بچه ها دوست شدی؟
من هم شاید سال آینده برم خارج از کشور ولی خیلی می ترسم

ناشناس گفت...

سلام
اولا بهار نه بهاره


در كلاس ۴۱ نفر هستيم ۲۶ پسر و ۱۵ دختر. من الان با تمام دختر ها دوستم پسر ها هم بيشترشون خوبن و دوست ولى چهار نفر هستند كه هم من ازشون بعدم مياد و هم اونا منو اذيت ميكنن و با كوچيكترين اشتباه تو حرف زدن (براى مثال اينكه يك كلمه رو بد تلفظ كنم)ميخندند.ولى اصلا نترس .راستى ميخواهى به كدوم كشور برى؟

ناشناس گفت...

سلام بهار
از اون 4 تا نترس اگر من اونجا بودم حالشون رو اساسی می گرفتم. پسرا فکر می کنن خیلی بلدن و نترسن

راستی کی به کی آپ میکنی؟

بابام می گه شاید سال دیگه بریم ونزوئلا برای دو سال. زبانشون اسپانیاییه که می گن خیلی سخته
مامان میگه اونجا خیلی دوره و ما نمی یام
فعلا هیچی معلوم نیست

irandokht گفت...

سلام
راستش من خیلی تنبلم. اول می خواستم هر روز بنویسم ولی الان از تنبلی هر موقع تنبلی نباشه می نویسم.